يك تجربه جوانگرايي در وزارت نفت و تحول مديريتي در بزرگترين پالايشگاه كشور


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home3/taranehnews/public_html/wp-content/themes/faryadnews/tw/print.php on line 25

چاپ

 

 

فرزین سوادکوهی- ساختار توسعه‌ای در کشور ما همواره از ناحیه گروه‌کشی و گروکشی برخی افراد و گروه‌ها رنج می‌برده است. در حقیقت برای برخی حلقه‌های این زنجیر، قبل از آنکه هدفی چون توسعه مدنظر قرار گیرد، استقرار در هرم قدرت است که اصل تلقی می‌شود و بدیهی است که در چنین رویکردی همه نقض غرض‌ها هم یکی پس از دیگری بروز می‌کند.

ترانه نیوز:در صنعت پالایشی کشور نیز این موضوع سال‌هاست که به چشم می‌خورد و منافع ملی کشور، قربانی منافع فردی و جناحی افراد می‌شود.

مدعیان فرورفته در لاک نحله‌های سیاسی و جناحی همواره خود را زبان حال مردم جا می‌زنند و به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی مصلح اجتماعی‌اند و بر همین اساس در حرف و شعار رگ گردن‌شان از ساق دست‌شان کلفت‌تر می‌شود، اما به عمل که می‌رسند یا جا می‌زنند و یا با بافتن رطب و یابس و چیدن صغرا و کبرا توپ را به زمین حریف می‌اندازند. اما این مدعیان غافلند آن روزگار گذشت که می‌شد با استخدام تیم‌های رسانه‌ای و ایجاد شانتاژ و جوسازی‌های احساسی نان را به تنور چسباند و از آب گل‌آلود ماهی گرفت.

در این سو هم هستند کسانی که به اصطلاح گوشی دستشان است و می‌دانند این شهر بی‌کلانتر اینقدرها هم بی در و پیکر نیست که رسانه‌ها ندانند پشت پرده چنین ماجراهایی چه بوی حلوایی به هوا رفته است.

یکی از آخرین نمونه‌های این سنت سیاه، در لوای طرح پرسش‌های معمولا بی‌شمار برخی از نمایندگان مجلس خودنمایی می‌کند و این بار نیز نماینده مردم اصفهان گریبان زنگنه را گرفته است که در پالایشگاه ستاره خلیج فارس چه گرد و خاکی بپا شده؟

حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی، عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی هفته گذشته از وزیر نفت پرسیده علت تغییراتی که در هیأت مدیره پالایشگاه ستاره خلیج فارس انجام شده چه بوده است؟ البته، وقتی هم که بیژن نامدار زنگنه پاسخ وی را می‌دهد (بر اساس همان سنت سیاه) ایشان به مانند همفکران نحله خود هرگز قانع نمی‌شوند. چون اصولا مبنا بر این است که فقط پرسش و تشکیک ایجاد شود و قرار بر این است که قانع‌شدنی هم در کار نباشد!

آقای سالک معتقدند که این تغییرات، فرآیند درستی را طی نکرده است و عجیب این جاست که ایشان نمی‌گویند فرآیند درست در یک دستگاه و تشکیلات نفتی چیست تا خود نفتی‌ها بدانند کجای کارشان اشتباه است و چگونه است که افرادی از بیرون تشکیلات نفت از سازوکار عزل و نصب‌ها بهتر خبر دارند تا مسئولان و متولیان اصلی؟

این تفکر جا زدن سکه قلب به جای سکه اصل، پیش از این نیز در همه جای صنعت نفت خود را نشان داده بود. نمونه هم بسیار است.

طرح‌های معروف به ۳۵ ماهه و حکایت‌های خط لوله اتیلن غرب و لایه نفتی پارس جنوبی و داستان غم‌انگیز تولید به اصطلاح صیانتی از میادینی مانند آب‌تیمور و منصوری و خصوصی‌سازی پتروشیمی و گم شدن دکل نفتی و چندین و چند نمونه دیگر حاکی از تسلط آریستوکرات‌هایی است که لزوما قرار نیست فک و فامیل خود را سر کار بیاورند و کافی است اتوبوسی از افراد همفکر و بله‌قربان‌گو را در اختیار بگیرند تا خاک آن حوزه را به توبره بکشند.

برای رسیدن به چنین هدفی چه کاری بهتر از اینکه با طرح سوأل‌های وقت‌گیر و بیهوده از وزیر، تشکیک ایجاد کنیم و سپس از آب کره بگیریم؟ چه کاری بهتر از اینکه بپرسیم سر و کله این جوان (صادق آبادی) دیگر از کجا پیدا شد که نیامده غوغا به پا کرد.

لازم است برای توضیح این مفهوم کمی به گذشته نه چندان دور بازگردیم و ببینیم بعد از این تغییرات چه اتفاقاتی در صنعت پالایشی کشور افتاده است.

جناب سالک هم کمی عینک دقت خود را متوجه این نکته کنند و حاصل این اتفاقات را با دوره قبل در ترازوی انصاف و سنجش قرار دهند.

مدیرعامل سابق شرکت نفت ستاره خلیج‌فارس پیش از این طی نامه‌ای از وزارت نفت برای راه‌اندازی فاز اول اعتباری معادل ۲۲۹ میلیون یورو و ۷۲۰۰ میلیارد ریال درخواست کرده بود و گفته بود با اخذ چنین وجهی می‌تواند تا انتهای دی‌ماه سال ۹۶ این فاز را به مدار بهره‌برداری برساند. او همچنین خواسته بود که برای فاز دوم نیز ۱۶۲ میلیون یورو و ۵۴۰۰ میلیارد ریال اعتبار به او بدهند تا بتواند تا انتهای دی‌ماه سال ۹۷ این فاز را هم به جریان تولید بیاندازد.

در برنامه‌های این مدیر، برای راه‌اندازی فاز سوم این پالایشگاه نیز تقاضای ۹۷ میلیون یورو و ۳۱۰۰ میلیارد ریال اعتبار شده بود تا عالیجناب قادر باشند در انتهای خرداد سال ۹۸ این بخش را هم وارد مدار تولید کنند.

البته این خوش‌اشتهایی در جای دیگری هم نمود پیدا می‌کند. آنجا که حضرات به جناب رییس هیات‌مدیره وقت تاپیکو نامه می‌نویسند و تقاضای ۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار اعتبار می‌کنند تا بتوانند ستاره خلیج‌فارس را راه‌اندازی کنند. (این مبلغ بدون بررسی ادعاهای پیمانکاران و سود و هزینه‌های وام بوده است) و در این میان هم جماعت کاتولیک‌تر از پاپ هیچ نمی‌پرسند که درآمد محصولات جانبی پالایشگاه به کجا می‌رود و صرف چه می‌شود. در عین حال خیال می‌کنند رسانه‌ها هم در خوابند و کسی از آنها جوابی نمی‌خواهد.

حال خوب است از این دایه‌های عزیزتر از مادر بپرسیم که آیا به چشم خود ندیدید که صادق‌آبادی جوان با ۲۰ میلیارد تومان چگونه فاز اول را راه‌اندازی کرد؟ ندیدید با راه‌اندازی فاز دوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس، میزان تولید بنزین یورو ۵ از ۱۲ به ۳۰ میلیون لیتر در روز و تولید نفت گاز نیز از ۴ به ۱۲میلیون لیتر در روز رسید؟ آن‌هم در تیرماه سال ۹۷ و نه مهرماه این سال؟

همچنین لازم است بپرسیم چگونه است که مرد جوان شرکت پالایش و پخش هنوز بدون آنکه پشیزی از ۲۶۰ میلیون یورو وعده داده شده را دریافت کرده باشد از راه‌اندازی فاز سوم صحبت می‌کند؟

به نظر باید دوباره قضیه عصای حضرت موسی (ع) را به یاد بیاوریم. نپرسیدید چه شد که بدون صرف چنین هزینه‌های گزافی فاز دوم هم به میدان آمد؟ نکند آقای صادق آبادی عصای موسی (ع) داشته و ما و شما نمی‌دانستیم؟

نکند «کارآگاه کوجک»‌های پالایشگاه ستاره خلیج فارس دوست ندارند بدانند که اگر قرار بود اعتبارات درخواستی مدیران قبلی در اختیار آنها قرار بگیرد هم‌اکنون کشور برای این پروژه ملی می‌بایست چیزی حدود ۱۸ هزار میلیارد تومان هزینه می‌کرد؟ نپرسیدید که حضرات می‌خواستند با این پول‌ها چه بکنند؟ آیا اگر این اتفاق می‌افتاد، بزرگ‌ترین خطای اقتصادی کشور در سال‌های بعد از انقلاب رقم نمی‌خورد؟ و این در حالی است که بزرگ‌ترین خطای اقتصادی کشور با ۳ هزارمیلیارد تومان به امیرمنصور آریا تعلق داشت که اعدام شد.

در این میان نمایندگان محترم پارلمان در پی چه سودایی بودند؟ شک نیست که همه ما برای جناب سرلک و کسوت ایشان سخت حرمت قائلیم اما اگر ایشان نمی‌توانند پاسخ دهند، همفکران ایشان پاسخ این پرسش‌ها را بدهند که چرا از ابزارهای نظارتی و رسمی کشور در این راه استفاده نمی‌کنند. ابزارهایی مانند همان سازمان بازرسی کشور که بارها زنگنه را پاکدست‌ترین مدیر نفتی جمهوری اسلامی نام نهاده است.

جناب سالک هیچ می‌دانند که اگر فازهای ستاره خلیج فارس وارد میدان تولید نمی‌شد هم اکنون کشور می‌بایست هر روز حدود ۴۰ میلیون لیتر بنزین وارد می‌کرد؟ کاری که می‌دانیم در حال حاضر هرگز دولت از پس آن بر‌نمی‌آمد؟ آنوقت چه می‌شد؟ جواب خیل پرشمار مصرف‌کنندگان بنزین کشور را چه کسی می‌داد؟ متولیان کشور در برابر اعتراضات گسترده این مصرف‌کنندگان چه پاسخی داشتند که بدهند؟

بله در دوران «کارآگاه کوجک‌ها» وقتی که خبرنگاران را به بازدید از ستاره خلیج فارس می‌بردند، مدیران مدام از ناکارآمدی قبلی‌ها سخن می‌گفتند و بدون آنکه برنامه‌های خود را به زبان بیاورند، به قول قدیمی‌ها «ایز به گربه» گم می‌کردند. اینک هم نیزه‌ها را به سمت بعدی‌ها نشانه رفته‌اند و هیچ نمی‌پرسند در آن دوران پیشین چه شد که هر روز شمار انبوهی از کارگران معترض پشت درهای پالایشگاه تجمع می‌کردند و جویای کار از دست رفته خود بودند.

با آمدن محمدعلی دادور به عنوان مدیرعامل جدید، قضیه به شکل دیگری رقم خورد و تیم جدید که می‌دانستند دریافت چنین اعتبارات و امکاناتی به شوخی بیشتر شبیه است، طرحی نو درانداختند و همان شد که در حد فاصل یک‌سال، دو فاز ستاره خلیج فارس راه‌اندازی شد و رفته رفته کار آنقدر بالا گرفت که هم‌اکنون هر روز بطور مستقیم ۱۰ هزار نفر در این پالایشگاه مشغول به کارند و بخشی از نیاز بازار کار در استان هرمزگان را پوشش می‌دهند و در عین حال بخش‌های بسیار فنی و خاص را هم به دست جوانان جویای کار استان‌های همجوار سپرده‌اند.

اینک در ستاره خلیج فارس در بخش شبکه‌های کابلی، هموطنان بلوچ از آن سوی کشور به کار وارد شده‌اند. متوسط سنی نیروهای اتاق کنترل پالایشگاه عظیم ستاره خلیج‌فارس حداکثر ۴۰ سال است و از مدرسه پیرمردها هم دیگر خبری نیست.

اگر اهالی مجلس اعتقاد به جوانگرایی دارند باید متوسط سنی کارکنان ستاره خلیج فارس را ببیند تا باورشان شود که می‌توان کار را برای نخستین بار به جوان‌ها سپرد.

کسی نمی‌گوید که تیم جدید مدیریتی شق‌القمر کرده است، بلکه تنها قصد این مقال، مقایسه‌ای ساده از آن چیزی است که پیش از این بوده با آنی که هم‌اکنون هست.

حال طبیعی است که تغییر نظام مدیریتی، جوانگرایی، اصلاح ساختارهای گذشته و بازسازی بافت فرسوده مدیریتی در پالایشگاه ستاره خلیج فارس و از همه مهم‌تر تامین پایدار و مستمر بنزین، سر و صدای کسانی که منافع‌شان با منافع شخصی و جناحی گره خورده را درمی آورد، اما نباید از این هیاهوها جا خورد. اصولا ما در کشوری زندگی می‌کنیم که تنها به قطار در حال حرکت، سنگ پرتاب می‌کنند.